سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کربلای پنج

کربلای پنج :

سلام علیکم ، سی و یکمین (الف) روز زمستونتون بخیر .

بنام خداوندِ جان ... .

... ، ألْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

خواهر به مراسم بعد تشیع پیکر برادر رسید ، از قم به خوی .

و الان داره سی و یک زمستون ازش میگذره و تو آذربایجان شرقی نزدیک تبریز ساکنه و مدتیه یه سر به مزار برادر که نه ! به مادر شهیدم نزده ! نه اینکه که پرستاری نداره ها ! بعد فوت پدر شهید ! که ازش مثل تخم چشاش نگهداری می کرد ! بلکه مثل اونو نداره ! و بهش خیلی سخت میگذره !

با هواپیما و اونم ایرباس نه ها ! حتی با اتوبوسم ! دخترش نه ! خواهر شهید نمی تونه بره حتی بهش سر بزنه ! در حالیکه مادر شهید می خواد پرستارس خواهر شهید باشه ! و خواهر شهیدم می خواد ! ولی ...

سی و یک زمستون قبل :

برادر کوچکتر که با خانم بچه ها خونه ی پدر شهید بودن ، خواهر شهید (ب) م که از مشد خودشو :"جلدی" رسونده بود ! به به مراسم تشیع هم ، و خواهرای کوچتکرم که خب تو خوی بودن با همسرا و بچه هاشون بودن و جمعشون با فامیلم ، از راه دور و نزدیک جمع بود .

تازه ! برادر افشانی مسئول تبلیغات سپاه خویم که با آوردن برادرا سنگ تموم گذاشته بود .

تو آخرین نامه ی برادر به خواهر اومده بود که با برادر افشانی یه جا هستن و به من سلامشو رسونده بود !

خب همکارای فرهنگی خصوصا همکاران در آموزش و پرورش چایپاره ، خصوصا جعفرلو هم که حسین سیوانی و داداششو با برخه آورده بود .

بچه محله ی کوچه ی کامرانم ، که بعد شد کوچه ی شهید احمد رضالو ، خصوصا مسجدیای مسجد کامران که دائمی بودن .

شب جمعه بود و گویا برنامه ی دعای کمیلم تو برنامه ی مراسم ، از طرف تبلیغات سپاه گذاشته شده بود ، البته تو خونه ی رییس بانک صادراتی که خونش اون کوچه بود گذاشته شده ! آخه خونه ی پدر شهید کوچیک بود و تحمل مهمونارو هم نداشت !

خب ! به ناچار من نبودم که نمی شد ! ولی تا صابخونه رو می دیدم یاد اون بانک صادراتی می افتم که تو انقلاب کنارش ایستاده بود و نتونست جلوی تخریب و آتیش زدنشو بگیره ! و منم دیده بود اونجا و یکی دوبارم بهم یادآوری می کرد .

----------------------------------

الف : بقول همون پیامرسونی که پیام سرداری رو رسوند (ب) و روزنامه ها رو که نیگا می کردم  روز نامه ی افکار و کیهانم تو صفحه ی اولشون همون پیامو رسوند!ه بودن .

خب پیامرسون یعنی چی !؟ آیا یعنی پیامی رو به مثلا گوش یا مکتوب ، یا نوشته شده شو بچشم برسونه !؟

آیا اون :"آورده" ! ی میلیاردی دولت جمهوری اسلامی ایران ، حالا :"از کجا آوردی !؟ شم بمونه ! که بعنوان :"تسهیلات" برا :"پیامرسان" ه ، اینه !؟

حالا پیام کی رو !؟ هم برسونه بمونه ! ولی ! مثلا روزنامه ی کیهان ! هونطور که در رابطه با بودجه ی 97 گفته بود ! تو این "آورده" هم سهمی نداره !؟ اونم برا رسوندن پیام :"سرداری" به چشم !؟ در حالیکه بقول اون ، حالا :"جرثومه" ها بمونن ! ولی :"ناسره" ها هم سهم داشته باشن !

یا اینکه :

چنین گفت فردوسی با خرد ، بنام خداوندِ جان و خرد !

حالا و :"اندیشه" هم بمونه ! مگه اینکه "اندیشه" اسم یا نام دیگه ی :"خرد" باشه ! بعبارت دیگه :"پارسی" فکر ، همون عقله ، نزد مثلا :"صاحب" روح و عقل ، یا مثلا :"دارنده" ی ایندو ! ووو ، منجمله :"آورده" ی آندو ! یعنی :"(جان) و (خرد)" .

وز جمله هم :"پیامرسان" ! یا :"آورده" ی پیام ! خب پیام چیه !؟ "جان" و "خرد" !

حالا هم ، که گفتم بمونه "آورده" ی ایندو ! فکر یا پارسی اون :"اندیشه" ! :

کزین برتر برنگذرد

نگذشته هم ! وَ نمیگذره هم !

اونم :"شش دانگ"  ی :"وسط" آندو ! بقولی در :"ارتباط" آندو ! حالا :"فنّاوری" ش بمونه ! در رسوندن:"اطلاعات" یکی از آندو بدیگری !  

 

ب : خواهر بزرگتر .